بهنظر ميرسد آن بيرون خورشيد با جديت و بيرحمي به بخارکردن و سوزاندن همهچيز ادامه ميدهد. در اين بعدازظهر طولاني کسالتآور چهچيزي ميتواند بهتر از خواندن يک رمان باشد؟ ولي بدون مهمات که نميشود کارهاي مهم را انجام داد. ميشود؟
ميروم سراغ يخچال. توتهاي سفيد شستهنشده از توي کيسهي پلاستيکي شفاف، عجب چشمکي ميزنند! به هلوهاي له و سيبهاي کال تميز توجه نميکنم. قطعاً مغز براي خواندن، قند ميخواهد. دو سه مشت برميدارم و توي بشقاب گودي ميريزم و آب رويشان ميچرخانم. اگر مادرم اين صحنه را ميديد، عمراً اجازهي خروج از مقر فرماندهياش را ميداد.
روي مبل راحتي دراز ميکشم و جلد نخست «دشت پارسوا» را برميدارم. همراه اولين توتها، توضيح پشت جلد ناشر را ميخوانم: «اين رمان در ژانر وحشت نوشته شده.» چه بهتر! من هم مثل خيليها از ترسيدن خوشم ميآيد. بهخصوص که اين مجموعهي تخيلي، تأليف نويسندهاي ايراني است. تعجب ميکنم از اين که خانم مريم عزيزي، يک فارغالتحصيل شيمي محض، شش سال وقت گذاشته براي نوشتنش.
«حومهي سکوت»، جلد اول اين مجموعه، مرا به دنياي پر معماي خود فرا ميخواند. دنيايي متفاوت از جهان آشناي ما. جايي پر رمز و راز که شيههي وحشتزدهي اسبهاي بالدار، آرامش شيرين کلبهاي تکافتاده را ميشکند و روباهصورتها به خانوادهاي جوان حمله ميبرند.
به اينجا كه ميرسيد، بايد گفت: «به پارسوا خوش آمديد!» شما هم مسافر سرزمين جادوگرها، پريها و موجودات غيربشري هستيد. فقط ببخشيد که آنها خيلي مهربان نيستند و اساساً از بيگانهها، بهخصوص از نوع انسانيشان نفرت دارند و اگر دستشان برسد، آنها را ميکشند.
ماندانا هم مثل ما ميهمان ناخوانده است. دختر 19سالهاي که در لحظهي مرگ در تصادفي زميني، توسط يکي از ساکنان پارسوا، احيا و به آنجا آورده شده. نويسنده به آرامي تکههاي ريز پازل سرنوشت او را در دل ماجراهاي مختلف در اختيارمان ميگذارد، ولي نه آنطور که بتوانيم بهراحتي به تصوير کلي برسيم.
هنوز گرهاي باز نشده، ماجراي ديگري ساخته ميشود و شخصيتهاي جديدي که قدرت تشخيص خوب يا بدبودن آنها را نداريم، به صحنه ميآيند. بهنظر ميرسد قطعات اين جورچين تمامي ندارند.
تازهوارد بايد تواناييها و شايستگيهاي تازه يافتهاش را به حاکمان سهگانهي سرزمين ثابت کند. پيچوخمهاي «حومهي سکوت»، «پيشگويي سپيدهدم» و «نفرين دَفراش» پر است از نبرد دايمي نيکي و بدي.
دلشوره از آنچه اتفاق خواهد افتاد راحتم نميگذارد، ولي نه، انگار فقط هيجان کتاب نيست. توتهاي کثيف هم کار خودشان را کردهاند. بايد بروم و تا دير نشده، معجون ماست و عرق نعنا بخورم.
فقط اگر باد به گوش مادر برساند چه کردهام... آنوقت ترجيح ميدهم مثل شخصيتهاي جذاب داستانهاي تخيلي ناپديد شوم. کاش من هم شنلي جادويي داشتم. خبر داريد از کجا ميتوانم يکي گير بياورم؟
- مجموعهي دشت پارسوا
جلد اول: حومهي سكوت
جلد دوم: پيشگويي سپيدهدم
جلد سوم: نفرين دَفراش
نويسنده: مريم عزيزي
ناشر: نشر افق (66413367)
قيمت (به ترتيب): 19500، 19هزار و 16هزار تومان
نظر شما